loading...
پايگاه قرآنی سبحان ايوريق
سجاد رضازاده بازدید : 77 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

زندگی نامه شحات محمد انور

«زینت قرآن، لحن خوش است.» این سخن معروف از رسول اکرم(ص) گویای این مطلب است که قرآن‌کریم، این کتاب هدایت‌گر انسان، باید با لحن خوش و زیبا خوانده شود؛ چنانکه تلاوت‌کننده قرآن بتواند معانی و معارف قرآنی را در قالب الحان زیبا و دلنشین به مستمع القا کند.

افراد بسیاری از نژادها و مناطق مختلف جهان نیز در مسیر این فرمایش رسول مکرم اسلام(ص) قدم برداشته‌ و تلاش‌ها کرده‌اند؛ به‌خصوص مصریانی که سال‌هاست قرآن با پوست و خونشان آمیخته شده و به تعبیر برخی از استادان، وقتی قرآن از لبان آنها تراوش می‌کند گویی هم‌اینک در حال نازل شدن است. اما از میان قراء مصری، تعداد معدودی سرآمد و شاخص‌تر از بقیه هستند. کسانی که صوت، لحن و تجوید را در بهترین شکل ممکن با هم در آمیخته‌اند تا این الفاظ آسمانی به زیبایی هرچه تمام‌تر به گوش جهانیان برسد. در این فهرست، چند نفری از جمله مصطفی اسماعیل و عبدالباسط و منشاوی جزو سردمداران هستند. بی‌شک استاد شحات محمد انور را هم می‌توان پس از آنها بـــرشمرد. در تاریخ یک ژوئیه 1950میلادى، جهان اسلام میزبان یکی دیگر از حنجره‌های طلایی تلاوت قرآن شد. در این روز بود که استاد شحات محمد انور در روستای دور افتاده «کفر الوزیر» استان قهلیه کشور مصر در خانواده‌ای کم‌جمعیت دیده به جهان گشود. حدود سه ماه پس از تولد وی، پدرش وفات یافت تا این کودک، روزگار را با همه شیرینی‌ها و تلخى‌هایش تجربه کند. او قرار است یکی از مشهور‌ترین تلاوت‌کنندگان کلام خدا شود و از اکنون باید خود را آماده کند. زندگی‌نامه پس از فوت پدر، شحات محمد انور همراه با مادر و دایی خود که یکی از استادان قرآن بود زندگی می‌کرد و در همین دوران، یادگیری و حفظ قرآن کریم را شروع کرد. او توانست در هشت‌سالگی قرآن را حفظ کند. دایی وی، استاد حلمى محمد مصطفى، او را در سن ده سالگی به یکى از روستاهاى مجاور به نام «کفر المقام» برد تا تجوید قرآن را نزد استاد سید احمد فرارحی آموزش ببیند. از همین زمان بود که کشف استعداد فوق‌العاده وی توسط استادان، راه را برایش هموار‌تر کرد. به‌طوری که به دلیل شباهت صدا و ادای لحن وی با استادان معروف آن زمان، وی را استاد کوچک خطاب می‌کردند. استاد شحات محمد انور در 15 سالگی چنان توانمندی‌ای کسب کرده بود که می‌توانست قرآن را با اصول قرائی آن و با لحن خوش تلاوت کند. وی در این دوران، دایی خود را از دست داد و خود کفالت خانواده را برعهده گرفت. از این رو مجبور بود به روستاهای شمال مصر برود و در ازای تلاوت، دستمزد بگیرد. استاد شحات هنگامی‌که 20 سالگی را پشت سر می‌گذاشت توانست در زمان بسیار اندکى از خود یک شخصیت قوى بسازد و در این امر آنچه خداوند در او از بلند نظرى و عزت نفس و روشن‌بینى و هوش قوى به ودیعت گذاشته بود، او را کمک مى‌کرد. تحصیلات آکادمیک خود را تا سال دوم در دانشگاه الازهر مصر ادامه داد. هنگامى که یکى از مدرسین دانشگاه صوت گرم و دلنشین او را شنید، به او پیشنهاد داد تا به جاى ادامه تحصیل در دانشگاه، در رشته قرآن فعالیت کند. وی در 27 سالگی وارد صدا و سیماى مصر شد و تلاوت قرآن کریم را در رادیو و تلویزیون آغاز کرد. پس از آن بنا به تقاضاى استاد عبدالباسط به عنوان ریاست انجمن قاریان مصر، به عضویت هیات رئیسه این انجمن منصوب شد. از آنجا که تلاوت قران کریم در سطوح قدرتمند به تلاش شبانه‌روزی و از جان گذشتگی نیاز دارد و به مرور زمان دستگاه صوتی بدن آسیب می‌بیند، استاد در اواخر عمر خویش به سرطان حنجره مبتلا شد که این مساله باعث شد تلاوت‌های استاد تقلیل یابد. همچنین وی چند بار برای معالجه به ایران سفر کرد که متاسفانه نتیجه‌ای نداشت. سرانجام استاد شحات محمد انور به عنوان یکی از قاریان برجسته جهان اسلام و پدیدآورنده سبکی نو در تلاوت همراه با تدبر قرآن کریم، در 13 ژانویه سال 2007 میلادی‌ مطابق با 23 دی‌ماه سال 1386 شمسی در 57 سالگی دیار فانی را وداع گفت. خصوصیات فنی بهترین و شایسته‌ترین سبک‌های تلاوت قرآن کریم را باید در کلام معصومین بزرگوار جست‌وجو کرد. از آنجا که ارادت قاریان مصری به ائمه شیعیان به خصوص امام حسین(ع) بسیار زیاد است، استاد شحات انور با توجه به درسی که از مکتب این بزرگواران گرفته، رعایت تقوای الهی را بهترین سبک و روش تلاوت قرآن کریم می‌داند و اذعان می‌کند که تقواى الهى در قارى قرآن مى‏تواند قلب و دل شنوندگان را تسخیر کند؛ بر همین مبناست که سبک استاد شحات به‌عنوان یکی از سبک‌های برتر قرائت قرآن کریم شناخته شده است. تلاوت‌های استاد شحات را می‌توان به نوعی ادامه و تکامل سبک و تلاوت‌های استاد محمود علی البنا دانست. همچنین رنگ و بوی خاصی از تلاوت‌های استاد عبدالصمد الزناتی در تلاوت‌های وی مشهود است. البته باید گفت شحات انور در تلاوت‌های خود از ویژگی‌ها و ضابطه‌هایی سود می‌برد که به طور معمول در تلاوت‌های دیگر قاریان صاحب‌سبک شاهد این ویژگی‌ها نیستیم و این امر باعث شده تا وی به عنوان یک قاری صاحب مکتب در تلاوت قرآن مطرح شود. شحات محمد انور برخلاف خیلی از قراء متقدم مانند مصطفی اسماعیل هیچ‌گونه اصراری بر پرداختن مفصل به مقام بیات در ابتدای تلاوت نداشت، بلکه در ابتدا چند فراز از شروع تلاوت خود را با بیات آغاز می‌کرد، آن‌گاه به‌طور معمول به مقام رست وارد می‌شد و پس از منظم کردن پرده‌های صوتی خود در مقام رست، به مقام‌های دیگر وارد می‌شد و آن‌گاه به طور مفصل به تلاوت گوشه‌های مختلف مقام‌های قرآنی می‌پرداخت. تلاوت سوره‌های تحریم و زلزال استاد شحات که در دوران جوانی و در مصر اجرا شده را می‌توان به عنوان معرف و شاکله تلاوت‌های این استاد برشمرد. استاد شحات انور همچنین تبحر خاصی در پرداختن به مقام سیکا یا سه‌گاه دارد که به جرأت می‌توان گفت وی جزء معدود قاریانی است که به صورت تخصصی به اجرای این مقام در تلاوت‌های خود پرداخته و تمام گوشه‌ها و زوایای آن را اجرا کرده است. به هر روی، نقش تلاوت‌های استاد شحات انور را در شکل‌گیری سبک جدیدی از تلاوت‌های قاریان برتر جمهوری اسلامی ایران نمی‌توان نادیده گرفت. چرا که بعد از مصطفی اسماعیل، تلاوت‌های استاد شحات انور از تاثیرگذارترین تلاوت‌ها بر قرائت‌های قاریان جوان ایرانی است. حتی با وجود اینکه استاد محمد صدیق منشاوی نیز در ایران مقلدان بسیاری دارد، ولی تاثیر کلی سبک استاد شحات انور را در قراء ایرانی بیشتر می‌بینیم. شاید سفرهای استاد به ایران یکی از دلایل این مدعا باشد. سفرهای استاد صوت زیبای مرحوم شحات انور باعث شد تا شهرت او در سراسر جهان گسترش یابد و هیچ قاره‌ای از دنیا نبود، مگر اینکه مرحوم شحات انور در بین سال‌های 1985 تا 1996 میلادی به آنها مسافرت کند. ایران، عربستان، انگلستان، آمریکا، آرژانتین، اسپانیا، فرانسه، برزیل، نیجریه، کامرون و کشورهای بسیار دیگر میزبان صوت دلنشین استاد شحات محمد انور در طول حیاتش بوده‌اند. استاد نیت خود از سفر به مناطق مختلف دنیا را جز رضای خداوند و بهروزی مسلمین با استماع آیات کتاب‌الله مجید نمی‌دانست و با این سفرها بود که بسیاری از غافلان را بیدار و با قرآن کریم آشنا کرد. فرزندان استاد استاد شحات محمد انور، دارای سه فرزند پسر و شش فرزند دختر بود که همگی آنها از جمله حافظان کل قرآن کریم به شمار می‌روند اما به ویژه دو تن از پسرانش را می‌توان آینده تلاوت کشور مصر برشمرد. با وجود اینکه هیچ‌کدام نمی‌توانند جای پدر را بگیرند، ولی در این بازار کم‌رونق قاریان امروزی کشور مصر، انور شحات انور و محمود شحات‌انور غنیمت هستند. البته محمود توانسته گوی رقابت را از برادر خود برباید و با صوت قوی و لحن پرانعطاف، حق پدر را تا حدودی ادا کند. نظر استادان و قاریان ممتاز شحات انور، از نظر بسیاری از اساتید ممتاز جهان هم به‌عنوان یکی از بهترین قاریان قرآن شناخته می‌شود. نگاهی به نظر بعضی از این استادان، خالی از لطف نیست. استاد سید محسن موسوی می‌توان گفت حتی چند استاد بزرگ مصری هم به اندازه مرحوم شحات انور در ایران تاثیر شگرفی برجا نگذاشته‌اند و این تاثیر فوق‌العاده، طوری است که همه قاریان ایرانی را تحت پوشش قرار می‌دهد. ضمن اینکه نوع کلام استاد شحات با موسیقی ایرانی نیز همخوانی دارد که در فراگیری آن بی‌تاثیر نبوده است. استاد احمد ابوالقاسمی طی اولین جلسه مجمع قاریان ایران در سال 1361 صدای استاد شحات در سالن پخش شد که همه را منقلب کرده بود و همگی پیگیری می‌کردند که نام این استاد قرائت قرآن را بفهمند یا نوار صدای وی را به دست آورند. در سال 1375 به همراه استاد شحات سفری به کشور لبنان داشتیم. در جلسه‌ای که در خانه شهیدی از شهدای حزب‌الله برگزار شد استاد شحات انور تلاوتی به یاد ماندنی انجام دادند که مشابه آن را بسیار کم شنیده‌ام . حتی بعد از جلسه هم هیچ فردی دوست نداشت سکوت جلسه را به هم بریزد. استاد محمد بسیونی مرحوم استاد شحات از صالحان و قاریان بسیار خوب مصری بود که برای رضای خدا تلاوت می‌کرد و خود صاحب مکتبی در قرائت قرآن بود. ضمن اینکه دارای اخلاق نیکویی بود و همه قاریان مصر وی را دوست داشتند و احترام خاصی برای این استاد قائل بودند. به نظر بنده آن چیزی که باعث محبوبیت و اقبال به تلاوت‌های شحات محمد انور شد بحث تجددگرایی در اسلوب و سیستم تلاوت بود، زیرا نغمات اجرا شده در تلاوت‌های شحات انور همان نغمات و آهنگ‌هایی است که توسط دیگر قراء اجرا می‌شود، ولی سبک و سیاق متفاوت اجرای این مقامات و به اصطلاح به روز بودن تلاوت‌های استاد شحات، باعث گرایش قاریان جوان به سمت تلاوت‌های این استاد شده است. استاد غلام‌رضا شاه‌میوه بسیاری بر این باورند که پس از دوران طلایی قرائت در مصر، یعنی عهد استادانی چون «مصطفی اسماعیل، کامل یوسف‌ بهتیمی، محمود علی‌البنا، عبدالباسط، محمد صدیق منشاوی و ابوالعینین شعیشع» دیگر ما شاهد چهره‌های شاخصی در جهان قرائت نخواهیم بود و ظرفیت‌های فنی و هنری موجود در قرائت به طور کامل اشباع شده است. اما مرحوم شحات انور با نبوغ ذاتی خود و با الهام از سبک‌های پیشین به‌ویژه سبک تلاوت مرحوم «عبدالصمد الزناتی» دست به ابداع و خلق شیوه‌ای نو و به تعبیر عربی آن، مدرسه جدیدی در تلاوت زد. استاد عبدالفتاح طاروتی استاد شحات یکی از بندگان وارسته‌ای بود که تاثیر زیادی را بر مردم مصر و کل جهان اسلام گذاشت و موج تاثیر وی در میان عامه مردم به این دلیل بوده است که آیات را متناسب با معنا تلاوت می‌کرد. استاد بهروز یاری گل قبل از آمدن استاد شحات به ایران، با صدای وی از طریق نوارهایی که در مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس ضبط شده بود آشنا شدم. حتی در ابتدا استاد را نمی‌شناختم و با توجه به نزدیکی سبک وی با موسیقی ایرانی تصور می‌کردم قاری، ایرانی است. یکی از آرزوهای من در آن دوران این بود که صدای استاد را در یک نوار با کیفیت مطلوب گوش کنم و چهره وی را از نزدیک ببینم. در سال 1382 برای اولین بار استاد را از نزدیک دیدم و نزد وی به تلاوت قرآن کریم پرداختم که بسیار مرا تشویق کرد. استاد مهدی دغاغله اکثر کسانی که زندگی شحات انور را مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌دهند، معتقدند که وفات پدر شحات انور باعث پیشرفت استاد شده است، زیرا باعث شده بر خود و استعداد‌هایش بیش از پیش تکیه کند و آنها را شکوفا سازد. در صحبت‌هایی که با مرحوم شحات انور داشته‌ام وی به انتشار نوارهای قرائتش در سال 1970 اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از انجام تست ورود به رادیو در بار اول پذیرفته نشدم و علت آن نیز از سوی هیاتی که بنده در حضور آنها تلاوت کردم ضعف در ترکیب نغمات عنوان شد. به‌ این منظور مدت دو سال در آموزشگاه موسیقی دینی مصر به تحصیل مشغول شدم و برای بار دوم که تست دادم برای ورود به رادیو پذیرفته شدم.» اطلاق قاری رادیو و تلویزیون به یک قاری در مصر، خیلی حائز اهمیت است و در واقع این بالاترین مقامی است که یک قاری قرآن در مصر می‌تواند کسب کند.

سجاد رضازاده بازدید : 89 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

زندگی نامه محمود خلیل حصری

استاد محمود خلیل حصری از جمله قاریانی است که کلام خدا را با خضوع و زیبایی خاصی تلاوت می نماید و به قلبها می نشاند. استاد حصری ، اولین کسی بود که فکر قرائت قرآن را توام با صدای خوش در سر پروراند و پس از آن رادیوی مصر، صوت دلنشین قرآنش را از قاهره پخش نمود.

و البته راهگشای این فکر در استاد،این بیان لطیف و نفیس پیامبر بزرگوار اسلام است که فرمود: «لکل شیء حلیه و حلیه القرآن الصوت الحسن.» یعنی برای هر چیز زینت و زیوری است و زیور قرآن صوت نیکوست.
مرحوم استاد حصری درباره شرح حال زندگی اش می گوید:آغاز زندگی من در قریه شبرالنعله ، مرکز طنطا بوده است؛و من در آنجا چشم به جهان گشودم و به مناسبت اینکه حرفه پدرم حصیر بافی بوده،مرا نیز مردم به عنوان حصری نامیدند . آنگاه استاد با مکثی کوتاه به یاد دوران کودکی خویش افتاد و بعد از چند ثانیه چنین ادامه می دهد:پدرم در آن زمان در مغازه ای کوچک به شغل حصیر بافی مشغول بود و من نیز در همان آوان طفولیت در کنار یاد گیری و پرداختن به حفظ قرآن کریم،در بافتن و فروش حصیر به پدرم کمک می کردم و از این بابت نیز همواره شاد و مسرور بودم و بالاخره از ده سالگی موفق به حفظ تمامی قرآن کریم شدم .
و بایستی در اینجا به این نکته اشاره کنم که معلم مکتب خانه ام نقش بزرگی در تربیت و یاد گیری ام در آن سنین داشت که از این بابت من همواره تا آخر عمرم مرهون زحمات و توجهات این استاد دلسوز می باشم؛ و البته توجه من به یادگیری و حفظ قرآن کریم برمی گردد و به روایات رسیده از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله که در این باره فرموده اند : «حاملان قرآن کسانی هستند که مشمول رحمت خاص خداوند متعال که در نور الهی غوطه ورند و هر که با آنان دشمنی نماید با خداوند دشمنی نموده است و هرکه با خدا دشمنی نماید با حاملان قرآن دشمنی نموده است » تا خداوند متعال می فرماید : « ای حاملان قرآن خود را به رحمت خدا نزدیک نمایید بوسیله تجلیل از قرآن تا خدا در محبت خود نسبت به شما بیفزاید».
آنگاه استاد به چگونگی و نحوه آشنایی خود با مرحوم استاد مصطفی اسماعیل و شیخ محمود علی البناء اشاره نموده و در این باره می گوید : من به همراه شیخ مصطفی اسماعیل و شیخ محمود علی البناء در مؤسسه الاحمدی واقع در زادگاهم در نزد استاد ابراهیم سلام اشتغال به تعلیم علوم قرائت و اصول آن نمودم و در این مدت که تا سال ۱۹۴۰ میلادی به طول انجامید تنها وسیله رفت و آمد من به دلیل صعب العبور بودن جاده ها در آن موقع قدمهای من بود که در طول مسیر ، شیرین‌ترین آیات قرآن را انتخاب نموده و زیر لب زمزمه می کردم . و بالاخره در انتخاباتی که در سال ۱۹۴۴ میلادی برای شناسائی بهترین قاری قرآن در رادیو مصر برگزار شد،من از بین ۲۰۰ نفر قرائی که در حضور کمیته ای مرکب از مرحوم استاد مصطفی رضا و استاد شیخ الصباء و شیخ القراء آن موقع مصر تشکیل شد ، رتبه اول را احراز نمودم . و این نقطه عطفی بود در تاریخ زندگی ام ، چرا که بعد از این موفق شدم تا آوای دلنشین قرآن کریم را از طریق امواج رادیو در اختیار مشتاقان و شیفتگان کلام حق قرار دهم و این تحولی بود در زندگانی ام . آنگاه استاد محمود خلیل الحصری ، شرح حال زندگانی خویش را این طور ادامه می‌دهند : من پس از ۵ سال قرائت در رادیو ، به سمت قاری مسجد الاحمدی واقع در زادگاهم طنطا تعیین شدم و سپس در سال ۱۹۵۰ میلادی به جانشینی مرحوم استاد شیخ السیفی قاری مسجد الحسین منصوب گشتم و به سال ۱۹۶۵ میلادی به سمت مشاور امور قرآن کریم در وزارت اوقاف مصر منصوب شدم و یک سال بعد در جشن دانش به سبب حفظ کل قرآن کریم به روایت حفص و ورش و به سبب دیگر تالیفاتم در زمینه مسائل قرآن کریم به نشان درجه اول علوم و فنون نائل گشتم .
استاد حصری درباره خصوصیات یک قاری قرآن می گوید : کسی که کلام الهی قرآن را تلاوت نماید ، اولاً بایست به احکام قراءات و مکانهای وقف و اصول تجوید و ادای کلمات قرآنی تسلط کامل داشته و بایستی از صدای زیبا و دلنشینی برخوردار باشد که بتواند قرآن کریم را با صوتی خوب و الحانی که دراین مقام الهی است ، تلاوت نماید . لذا قاری قرآن بایستی دارای صوتی خوش و قدرت بیان و آشنایی به قواعد و اصول علم تجوید و توانایی حسن ادای حروف را داشته باشد تا بدین ترتیب ، یک آهنگ طبیعی در تلاوت قرآن بوجود آید که بالاتر از هر آهنگی بوده و همراه با کلام خدا باشد ؛ و این ، شنونده را مجذوب و مبهوت کلام خدا می گرداند . و در مورد صدا بایستی به این نکته اشاره نمود که اصوات قاریان قرآن ، انواع و اقسام گوناگونی دارد که برای هر کدام از آنها نیز شیفتگانی وجود دارد بطوری که مثلاً در میان اساتید و قراء معروف جهان ، مرحوم استاد محمد رفعت دارای صدایی خوب ، و مرحوم استاد السیفی ، دارای حسن ادای حروف بودند.

سجاد رضازاده بازدید : 69 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

زندگینامه محمد صدیق منشاوی

 

زمانی که زندگی قاریان مشهور جهان را مرور می کنیم ، نامی آشنا دیدگان را به خویشتن خیره می سازد. نامی که رسالت قاریان قرآن را در خاطره ها جاودانه می سازد . شهید القراء نامی است که بی شک هر عاشق قرآنی را بر آن گذر افتاده است.

نامی که عاشقان قرآن بارها و بارها برآن درنگ کرده و از خویشتن پرسیده اند که : محمد صدیق از چه رو بدین نام ملقّب گردیده است ؟ مردی که تلاوتهای زیبایش پس از گذر سال ها ، هنوز زینت بخش محافل و مجالس است . مردی که مقلّدان بیشمار از خویش بر جای گذاشته است . اگر بخواهیم محمد صدیق را بهتر بشناسیم ، شاید بهتر آن باشد که در تذکره عرفا و صوفیان عصر به جست وجوی او بپردازیم ؛ چرا که محمد صدیق پیش از آنکه یک قاری باشد ، یک صوفی است .
صوفی که خرقه زهد بر تن کرده و رایحه معرفت و زهد از جای جای تلاوتهایش برمی خیزد .
آری ، او صوفی است که جان و زندگی خویش را وقف کلام پروردگار کرده است ، تا بدانجا که لحظه ای مفارقت از کلام دوست بر او چنان گران آمد که نتوانست پذیرای آن گردد و عاقبت جان خویش را در این مسیر قربانی ساخت . او را شهید القراء نامیده اند ، چه آن زمان که طبیبان معالجش وی را از تلاوت کتاب خدا برحذر داشتند ، وی نپذیرفت . چه ، زندگی جدای از مکتب و کلام دوست نه تنها برای او بلکه بر تمامی کسانی که در این مسیر گام گذارده اند ، بسی سخت و دشوار است .
استاد محمد صدیق منشاوی در سال ۱۲۹۹ه.ش. یعنی حدود ۷۳ سال پیش ، در شهر منشاه مصر در خانواده ای بسیار مذهبی پا به عرصه ی وجود گذارد .« پدرش شیخ صدیق منشاوی یکی از قاریان صوفی منش بود که هرگز در مسیر تلاوتش اجر و پاداشی طلب نکرد . از این رو فرزندش محمد را نیز با چنین علایقی پرورش داد تا جایی که تلاوت را تنها به جهت آنکه متعلق به این کتاب مقدس است برگزید . شیخ صدیق منشاوی را فردی در کمال خشوع و خضوع می خوانند گویند او چنان تقوی پیشه بود که هرگز در هیچ تلاوتی بر اجر و پاداش آن سخنی نگفت . تنها در محل حاضر می شد ، آنگاه با وقاری سرشار از خشیت الهی باز می گشت و این شیوه ای بود که در میان فرزندانش نیز نیک مشهود است ».
محمد صدیق از آنجا که در شهر منشاه تولد یافت چون پدرش به منشاوی ملقب گردید . با تشویق و تعلیم پدر به آموزش معارف قرآنی و تعلیم قرائت های مختلف پرداخت ، چرا که پدرش نیز از قاریان مشهور عصر خود به شمار می آمد .
مرحوم استاد منشاوی از همان ابتدا به حفظ کامل قرآن پرداخته و از ۹ سالگی به بعد در ماه مبارک رمضان شبهای قرائت قرآن برگزار می نمود . این امر تا سنین جوانی استاد ادامه داشت . این در حالی بود که پس از چندی با ورودش به رادیوی عربی مصر و پخش تلاوتهایش ، به شهرت او افزوده شد تا آنکه به عنوان یکی از اساتید و قاریان مشهور مصر معرفی شد . او قاری بزرگی است که در میان متأخران بی نظیر و در میان متقدّمین کم نظیر بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتکر الحان گوناگون قرآنی به شمار می آید .
سبک تلاوت ، صوت زیبا ، لحن گرم و حزین ، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوی به شمار می آید که با چیرگی و مهارت کامل و تسلّطی فوق العاده شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد . او چنان تسلّطی به قرائات سبعه و عشره و راویان قاری دارد که وی را به عنوان یکی از بهترین اساتید این فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا که شهرتش را در جای جای جهان اسلام اذعان می دارند . مرحوم محمد صدیق منشاوی با تسلّطی کامل و سبکی خاص تمامی قرآن مجید را با قرائت ترتیل تلاوت کرده است و اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو رادیو قرآن موجود می باشد .
تلاوت های این استاد همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد . استاد به واسطه زندگی کوتاهش به کشورهای محدودی مسافرت کرده است . از آن جمله به سوریه ، کویت و برخی از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس می توان اشاره کرد که در مساجد مختلف این کشورها به تلاوت قرآن کریم پرداخته است .
سرانجام دست اجل از آستین تقدیر برون آمده ، این بار نیز گلی از بوستان معطر قرآن را گلچین نمود و استاد منشاوی در سن ۴۹ سالگی در سال ۱۳۴۸ ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدین طریق گرد غم و اندوه را در بر جبین عاشقان کلام دوست نشانید ، هرچند که امروز پس از گذشت سال ها آوای ملکوتی او زینت بخش محافل و مجالس قرآنی و پرورش دهنده استعدادهای نهفته در این مسیر است.  حاج سعودی محمّد صدّیق در سال ۱۹۵۳ مجلّه ی رادیو و تلویزیون، در یکی از شماره هایش از شیخ محمّد صدّیق المنشاوی نوشت که او اوّلین قاری ای بود که رادیو برای ضبط تلاوتش، تجهیزات فنّی خود را به مکان تلاوت او منتقل کرد... چه طور چنین اتفاقی افتاد؟ و چرا رادیو چنین کاری کرد؟
شهرت و زیبایی تلاوت او، زبانزد مردم مصر بود و زمانی که مسؤولان رادیو، از آن آگاه شدند، خواستند که به رادیو بیاید تا از او امتحانی گرفته شود و در صورت قبولی، به عنوان قاری رادیو به فعالیت بپردازد. ولی شیخ، این دعوت را نپذیرفت و گفت: نمی‏خواهم در رادیو قرائت کنم چرا که به شهرت آن احتیاجی ندارم و هرگز نمی‏پذیرم که از من امتحان بگیرند... این‏طور شد که برای مدیر رادیو چاره‏ ای نماند جز آن‏که تجهیزات رادیو را به محل تلاوت ایشان منتقل کند. و در عمل، در یکی از شب‏های ماه مبارک رمضان، زمانی که ایشان در روستایی از روستاهای مصر، برای خانواده ‏ای داغدار در حال تلاوت بود، گروهی از رادیو برای ضبط تلاوت شیخ به آن محل رفتند و در همان زمان، گروهی دیگر برای ضبط تلاوت پدر ایشان، شیخ الصدیق المنشاوی، به روستای العسیرات در استان سوهاج در خانه حاج احمد ابورحاب رفته بودند. و این برای اولین بار در تاریخ رادیو بود که رادیو، تجهیزات، کارکنان و مهندسان خود را برای ضبط تلاوت یکی از مقریان به جایی بفرستد. 

 

 

سجاد رضازاده بازدید : 74 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

ولادت: استاد راغب مصطفی غلوش قاری مسجد دسوقی در دسوق به روز ۵ جولای ۱۹۳۸ میلادی در روستای (برما) مرکز طنطا در استان غربی متولد شد. پدرش می خواست که وی را به تحصیل علوم ابتدائی بفرستد تا صاحب پست بزرگی شود

 

ولی تدبیر امور به دست خالق متعال است در روستا مکتب های زیادی بودند و گرایش ورویکرد به آنها کاملا محسوس و ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا که کلمه (عالم ) جز به رجل دینی مخصوصا امام مسجد که خطبه نماز جمعه را می خواند اطلاق نمی شد به حفظ قرآن کریم توسط فرزندانشان همت میگماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتی که فقط خداوند از آن آگاه است یکی از نزدیکان به پدر او حاج مصطفی غلوش راهنمائی می کند که فرزندش راغب را به یکی از اساتید حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بیاموزد و به خاطر اشتیاق و عرق دینی شدیدی که در دل اهل روستا مانند حاج مصطفی وجود داشت او با این نظر موافقت کرد و راغب را گوشزد نمود که هر روز پس از درس به مکتب برود… و اما موهبت الهی خودش را نشان داد و کودک ۸ ساله موضوع گفتگوی اهل روستا مخصوصا اساتید حفظ و حفاظ شد به خاطر صدای زیبایش تاثیر به سزائی در شدت اهتمام استادمان به او و خیر خواهی و مراقبت دائمی از او داشت چرا که آثار خوبی را در چهره او می دید و آینده روشنی در میان مشاهیر قاریان را از وی متوقع بود وهمین مسئله باعث شد که راغب تاقبل از ۱۰ سالگی موفق به حفظ قرآن کریم گردد و بعد از حفظ کامل قرآن، نیکو دانستن احکام آن بدست شیخ عبدالغنی شرقاوی در روستای برما.

 

درسن ۱۴ سالگی ذکر خیرش به روستاهای همجوار رسید و پیشرفت تا به شهر طنطا جایگاه عالمان هم رسید در رمضان سال ۱۹۵۳ دعوتهائی پشت سر هم از روستاها و شهرهای نزدیک به روستا به او رسید در سن ۱۵ سالگی به روستای (محله القصب) در استان کفر الشیخ دعوت شد این مهم در ابتداء کار سختی بود در میان فضائی که امواج رقابت در بین خبرگان کرسی تلاوت در این منطقه مخصوصا استان غربی موج می زند چگونه بدین جایگاه بلند نائل گردد.

 

قاری جوان وجوانمرد و جسور به آنچه می دید و یا می شنید که رقابتها و مسابقاتی که آتش آنرا قاری یگانه استاد مصطفی اسماعیل بر افروخته بود به اوج خود می رسد اعتنائی نمیکرد بر او لازم بود که بدنبال عواملی بگردد که او را برای وقوف بر این سرزمین سخت کمک کند و نیز قواعدی استوار که از میان آنها بتواند به دعوتی که احیانا از طرف یکی از ایشان به او برمی خورد پاسخ گوید . او به درستی دریافت که بزرگواری و عظمت از جانب خود او سر نخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است که با کوشش ومداومت به سویش سعی کند، بنابراین استادی استوار و متین در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجوید و قرائات را از او فرا گیرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آکادمی قرائات در مسجد احمدی ملحق شد و مرحوم استاد ابراهیم طبلیهی متولی امور او شد ، استاد راغب می گوید:

((…و من موفق شدم که در منطقه خودمان یک نمونه عالی از استاد مصطفی اسماعیل قرار بدهم من در صدد تقلید او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتی می گشتم تا اینکه یکی از معروفین مرا به مردی در مؤسسه احمدی راهنمایی کرد که نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهی بود که به من تجوید و احکام درست را آموخت و من در نزد او قرائت کردم و او مرا ترغیب کرد تا هر روز در مقام احمدی قرائت کنم ، مخصوصا ما بین اذن و اقامه عصر، بسیاری اطراف مرا پر می کردند و به لطف خداوند دردل بسیاری از مردم راه پیدا کردم بالاخص به جهت اینکه من از استاد مصطفی در اداء اعجاب بر انگیز و محبوبش در نزد مردم تقلید میکردم ، من به روستاهای استان غربی دعوت شده و در استانهای همجوار هم شناخته شدم از چیزهائی که مرا کاملا به خودم مطمئن می ساخت کوشش و مقاومت و حرص زیاد و شدید من بر قرآن کریم و تلاوت همراه با تعهد و تقوای آن بود)) قاری جوان راغب مصطفی غلوش توانست در سن کوچکی و قبل از ۱۸ سالگی برای خود مجد و عظمتی بیافریند ،با اینکه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و برای سربازی و اداء خدمت خوانده شد چیزی که چاره و گریزی از آن نبود، در سال ۱۹۵۸م در حالیکه ۲۰ سال داشت سربازی را شروع کرد و به مرکز آموزش اداره امنیت مرکزی فرستاده شد او می گوید :

((…وبا توجه به اینکه من به نیروهای امنیت مرکزی ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسین علیه السلام تردد میکردم و خبر میگرفتم تا اینکه اگر شده حتی یک آیه در بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت کنم و بر این امر حریص بودم که خود را به مسئولین مسجد عرضه کنم تا شاید برایم فرصتی پیش آید تا ده آیه ای قرائت کنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم به شیخ مسجد حسینی شیخ حلمی عرفه معرفی شدم و آنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسیار از من خوشش آمد …و روزی به آنچه در درونم بود تصریح کرده و از او خواستم که بزرگواری کرده و به من برای اذان و قرائت یک عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شیخ طه فشنی تاخیر کرد فرصتی برای تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم که شیخ طه فشنی تاخیر کند و گوئی که درهای آسمان بتمامی باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت فرمود و شیخ فشنی تاخیر کرد و موعد اذان نزدیک شد و شیخ حلمی به من گفت: آماده باش و به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگوید پس اجازه داد و مرا در کنار شیخ محمد غزالی (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتی که با فرارسیدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد ، شیخ مصطفی اسماعیل عبارتی را در آخر اذان اضافه می کرد و می گفت: ((…الصلاه و السلام علیک یا نبی الرحمه یا ناشرالهدی یا سیدی یا رسول الله )) من هم همچنانکه استاد مصطفی اذان می گفت اذان گفتم این در حالی بود که من لباس سربازی به تن داشتم که نظر مردم را به من جلب می کرد این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و کشیده و زیبا می شود ومن ۱۰ آیه را خواندم و از سوره الحاقه هم شروع کردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا که من شبیه خیمه ای در وسط میدانی شدم و در قرائت فرو رفتم چرا که مردم با گفتن الله یفتح علیک، یبارک فیک، تانی الآیه، به من شجاعت می بخشیدند ومن آیات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بیش از یکبار خواندم و زمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید ، من به پادگان برگشتم در حالیکه شادی ام وصف ناشدنی و اعتماد به نفسم از اینکه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار کرده بودند زیاد شده بود به من برای خروج در هر زمانی اجازه می دادند و من به مسجد امام حسین علیه السلام زیاد رفت و آمد میکردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا کردم و با این مسئله من خیلی خوشحال شدم چرا که در مسجدی قرائت می کردم که مرحوم شیخ محمود خلیل حصری در آن سوره می خواند و مرحوم شیخ طه فشنی در آن اذان می گفت و مرحوم دانشمند بزرگوار استاد غزالی در آن درس می داد و خطبه می خواند این شرف عظیمی بود که هر کس در سن من و هر حافظ قرآنی آنرا آرزو داشت ))

 

از مسجد حسینی تا رادیو: و در مسجد امام حسین (ع) شروع به جدا شدن به سمت چیزی که خوابش را می دیدم شدم به بزرگان مسئولان دولتی شناسانده شده و به ایشان نزدیک شدم و ایشان مرا بر قرائت پیش روی جماعت تشجیع کردند و سبب از بین رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل نیرومندی بودند در رابطه با دعوتهائی (برای احیاء مجالس حزن و ماتم در قاهره) که به من متوجه می شد در آن مجالس با مشاهیر قاریان رادیو مانند استاد مصطفی استاد عبدالباسط استاد حصری و غیر ایشان از مشاهیر همراه می شدم ، از میان کسانی که به مسجد حسینی می آمدند استاد محمد امین حماد مدیر رادیو در آنوقت بود حاضرین به او گفتند استاد، به راغب کارتی بدهید تا بتواند به رادیو بیاید و تقاضانامه ملحق شدن به رادیو را پر کند و تقدیم دارد او همانجابه من کارت را داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان رادیو در شریفین نزد من باش ، من به مسجد امام حسین (علیه السلام)رفتم وشیخ حلمی عرفه، سرهنگصلاح الالفی و سرهنگ محمد الشماع را دیدم و هر ۳ با آمدن با من برای رفتن پیش مدیر رادیو موافقت کردند مدیر بخاطر بودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم … بنابر تاریخ اعلام شده به رادیو رفتم با امتحان را نزد هیات داوران به اتمام برسانم آنجا در اطرافم ۱۶۰ قاری دیدم، ایشان به من گفتند: تو در ضمن نگهبانی هستی ؟ -من لباس سربازی به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و برای امتحان آمده ام ایشان تعجب کردند و بعضی از آنها برای من آرزوی موفقیت کردند …هیات داوران ۲ قسم بود قسمتی برای صوت و قسمتی برای قرآن به من گفتند از این قسمت بخوان((من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون ))الخ به لطف خدا موفق بودم اعضاء هیات برایم درود فرستادند و به محافظت صدا توصیه ام کردند …

 

گروهبان وقاری رادیو: از مدت سربازی ام ۲۰ روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهی پایا ن خدمت بودم و قبل از ۲ یا ۳ ماه انتظار معلوم شدن نتیجه را نداشتم پس از گرفتن گواهی پایا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چیزی که انتظار نداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غیر منتظره ای از من کردند و می گفتند: هزار بارک الله راغب مرا بغل کردند و نزدیک بود روی گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضیه چیست ؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده ای؟ گفتم: کدام خبر؟ گفتند اسم و عکس تو با تیتر درشت در همه روزنامه ها درج شده که (گروهبان قاری) خدای را سپاس که به من صبر و تحملی داد تا این خبر سعید را تحمل کنم خبری که عقل و صبر نیاز داشت تا کسی در خوشحالی افراط نکند. سفر به دول مختلف دنیا: استاد راغب بیش از ۳۰ سال متوالی برای قرائت کتاب الله مجید به کشورهای جهان من جمله ایران سفر کرد و به این نکته ایمان داشت که این ماموریت و رسالت سنگینی است که به نحو شایسته باید آنرا اداء کرد … در سالهای اخیر ماندن در مصر را ترجیح می دهد تا میلیونها نفر از تلاوت قرآن بامدادی و روزهای جمعه و مناسبتهای مختلف او بهره مند شوند و نیز موقعیتی برای سفر دوستان او یعنی مشاهیر قاریان به دولتهای مختلف فراهم شود .

ایام می گذرد و فضائل نیز همچنان با او میگردد فضیلتی که او و گروهی از بزرگان عرصه قرآن از قرآن کریم بدست آورده اند. بررسی تلاوت استاد راغب مصطفی غلوش «راغب مصطفی غلوش» بارها به جمهوری اسلامی ایران سفر كرد كه اولین بار آن با استاد «محمد بسیونی» بود و البته تلاوت‌های زیبای خود را در آن برهه به اجرا گذاشت، تلاوت‌هایی كه به واقع باید آن‌ها را میراث جاودانه هنر تلاوت قرآن كریم دانست؛ گزارش زیر ابعاد شخصیتی و فنی تلاوت‌های این استاد را بررسی و تحلیل می‌كند. به گزارش پایگاه قرآنی آوای آسمانی، بدون شك یكی از قاریان مشهور جهان اسلام كه در حال حاضر دوران كهنسالی خود را می‌گذراند و توانسته است احیاگر واقعی سبك استاد «مصطفی اسماعیل» در تلاوت قرآن كریم باشد «راغب مصطفی غلوش» یكی از قاریان متأخر و البته بسیار ممتاز كشور مصر است. استاد «راغب‌مصطفى غلوش»، در سال 1938 میلادى در روستاى «برما»، مركز طنطا در استان غربى متولد شد، پدرش علاقه‌مند بود كه وى را به تحصیل علوم ابتدائى بفرستد تا صاحب مقامی بزرگ شود، در روستا مكتب‌هاى فراوانی وجود داشت و گرایش و رویكرد به آن‌ها كاملاً محسوس و ملموس بود و مردم در آن‌زمان از آن‌جا كه كلمه عالم جز به رجل دینى به ویژه امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را مى‌خواند اطلاق نمى‌شد، به حفظ قرآن كریم توسط فرزندانشان همت می‌گماشتند تا آن‌ها عالم شوند. از این‌روی یكى از نزدیكان به پدر او حاج «مصطفى غلوش» سفارش مى‌كند كه فرزندش راغب را به یكى از استادان حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بیاموزد و به‌خاطر اشتیاق و تعصب دینى شدیدى كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفى وجود داشت او با این نظر موافقت كرد و به پسرش راغب سفارش كرد كه هر روز پس از درس به مكتب برود.

موهبت الهى شامل این كودك هشت ساله شد و وی موضوع گفتگوى اهل روستا به ویژه استادان حفظ و حفاظ شد و به خاطر صداى زیبایش تأثیر به‌سزائى در شدت اهتمام استادش به او و خیرخواهى و مراقبت دائمى از او داشت، چرا كه آینده روشنى در میان مشاهیر قاریان را از وى متوقع بود و همین مسئله باعث شد كه راغب تا قبل از 10 سالگى موفق به حفظ كل قرآن كریم شود و بعد از حفظ كامل قرآن، به یادگیری احكام آن تحت نظارت شیخ «عبدالغنى شرقاوى» در روستاى برما پرداخت. درسن 14 سالگى ذكر خیرش به روستاهاى هم‌جوار رسید و شهرتش تا به شهر طنطا، جایگاه عالمان هم رسید، در رمضان سال 1953 دعوت‌هایى پشت سر هم از روستاها و شهرهاى نزدیك به روستا به او رسید و در سن 15 سالگى به روستاى «محلةالقصب» در استان كفرالشیخ دعوت شد. این قارى جوان به‌ آن‌چه مى‌دید و یا مى‌شنید و به رقابت‌ها و مسابقاتى كه به علت شهرت و صدای زیبای استاد مصطفى اسماعیل بین قاریان در جریان بود اعتنایى نمی‌كرد و به‌دنبال عوامل و قواعدى استوار بود كه در راه پیشرفت در قرائت قرآن او را یاری سازد. او به درستى دریافت كه بر طالب علم لازم است كه با كوشش و مداومت به سویش سعى كند، بنابراین استادى استوار و متین در علوم قرآن را جستجو كرد تا علم تجوید و قرائات را از او فرا گیرد. وی به شهر طنطا رهسپار شد و به مؤسسه و آكادمى قرائات در مسجد احمدى ملحق شده و تحت نظر مرحوم استاد «ابراهیم طبلیهى» به فراگیری علوم و فنون قرائت قرآن پرداخت. خود استاد غلوش در این‌باره می‌گوید: من با قرار دادن مصطفی اسماعیل به‌عنوان الگو به‌ تقلید از وی پرداختم و با رفتن به شهر طنطا دنبال استادی در زمینه علم قرائات مى‌گشتم تا این كه یكى از قراء معروف آن شهر مرا به مردى در مؤسسه احمدى راهنمایى كرد كه نامش مرحوم شیخ ابراهیم طبلیهى بود كه در نزد او تجوید و احكام قرائت قرآن را آموختم.

غلوش می‌گوید: من همیشه آرزو می‌كردم یك قاری مشهور و محبوب باشم و در آغاز بسیار به خود مغرور بودم و فكر می‌كردم كه چون صدای من شبیه صدای استاد «مصطفی اسماعیل» است، من نیز مانند او مشهور و محبوب خواهم شد. راغب مصطفى غلوش توانست در سن نوجوانی و قبل از 18 سالگى براى خود مجد و عظمتى بیافریند، وی در سال 1958 میلادی در حالی كه 20 سال داشت براى سربازى و ادای خدمت خوانده شد و به مركز آموزش اداره امنیت مركزى برای انجام خدمت سربازی فرستاده شد. وی با یادآوری خاطرات آن روزها می‌گوید: با توجه به این‌كه من به نیروهاى امنیت مركزى ملحق شده بودم در عین حال مرتب به مسجد امام حسین(ع) تردد می‌كردم و مشتاق بودم تا اگر شده حتى یك آیه در بزرگترین و مشهورترین مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر این امر حریص بودم كه خود را به مسئولان مسجد عرضه كنم تا شاید برایم فرصتى پیش آید تا 10 آیه‌اى قرائت كنم یا در این مسجد بزرگ اذان بگویم. استاد غلوش خاطرات خود را این‌گونه ادامه می‌دهد: پس از مدتی با امام جماعت مسجد حسینى، شیخ «حلمى عرفه» آشنا شدم و نزد وی به تلاوت قرآن پرداختم كه باعث رضایت و خرسندی وی از تلاوت من شد، روزى فرصت را غنیمت شمرده و علاقه‌ خود را برای تلاوت قرآن در مسجد حسینی ابراز كردم و از وی خواستم كه به من براى قرائت قرآن قبل از اقامه نماز اجازه دهد، وی به من گفت: از آن‌جا كه شیخ «طه‌الفشنی» قاری مسجد است اگر تأخیر كرد این اجازه را داری كه به تلاوت قرآن بپردازی». این قاری ممتاز در ادامه خاطره خود می‌گوید: «از ته قلب از خداوند خواستم كه شیخ طه‌الفشنى تأخیر كند و گویى كه درهاى آسمان به تمامى باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت كرد و آن روز استاد الفشنی به علت كاری كه برایش پیش آمده بود تأخیر كرد و موعد اذان نیز نزدیك شد، در آن هنگام شیخ حلمى به من گفت: خود را برای قرائت قرآن آماده كن و خطاب به مسئول مسجد نیز گفت بگذار راغب قرآن را تلاوت كند.

 

استاد راغب مصطفی غلوش ادامه می‌دهد: این موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشیده و زیبا مى‌شود و من شروع به تلاوت 10 آیه اول سوره الحاقة كردم و جو مسجد منقلب شد تا آن‌جا كه من شبیه خیمه‌اى در وسط میدانى شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن «الله یفتح علیك»، «یبارك فیك»، «تانى‌الآیة»، به من شجاعت مى‌بخشیدند و من آیات را بنا به ‌خواست افراد موجود در مسجد بیش از یك‌بار خواندم و زمان تلاوت به بیش از نیم ساعت رسید، من به پادگان برگشتم در حالی كه شادى‌ام وصف ناشدنى و اعتماد به‌نفسم از این‌كه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زیاد شده بود، به من براى خروج در هر زمانى اجازه مى‌دادند و من به مسجد امام حسین (ع) زیاد رفت و آمد مى‌كردم و به واسطه این مسجد شهرت پیدا كردم و با این مسئله من خیلى خوشحال شدم چراكه در مسجدى قرائت مى‌كردم كه مرحوم «شیخ محمود خلیل‌الحصرى» و مرحوم شیخ «طه‌الفشنى» در آن به تلاوت قرآن می‌پرداختند».

استاد غلوش درباره چگونگی پیوستنش به رادیو می‌گوید: با قرائت در مسجد امام حسین(ع) زمینه پیشرفت من در زمینه تلاوت قرآن كریم فراهم شد و من به مسئولان دولتى شناسانده شده، آن‌ها مرا به قرائت قرآن در حضور عامه مردم تشجیع می‌كردند و سبب از بین رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل اصلی دعوت از من براى احیاء مجالس حزن و ماتم در قاهره برای تلاوت قرآن شدند كه در آن مجالس با مشاهیر قاریان رادیو مانند استاد «مصطفى اسماعیل»، استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد»، استاد «حصرى» و غیره آشنا و همراه مى‌شدم. استاد غلوش می‌افزاید: از میان كسانى كه به مسجد حسینى مى‌آمدند استاد «محمد امین حماد»، مدیر رادیو در آن وقت بود، در آن‌جا حاضران به او گفتند استاد حماد، به راغب نیز كارتى بدهید تا بتواند به رادیو بیاید و تقاضانامه ملحق شدن به رادیو را پر كند، وی در همان‌جا به من كارتی را داد و گفت: فردا در دفتر من در ساختمان رادیو در شریفین نزد من باش، من به مسجد امام حسین(ع) رفتم و شیخ «حلمى عرفه»، سرهنگ «صلاح الالفى» و سرهنگ «محمد الشماع» را دیدم و هر سه با من براى رفتن نزد مدیر رادیو موافقت كردند، مدیر رادیو نیز به‌خاطر بودن آن‌ها نسبت به من حسن استقبال را داشت و من در آن‌جا تقاضانامه ورود به رادیو را نوشتم. استاد غلوش ماجرای پیوستن به رادیو را این‌گونه ادامه می‌دهد: بنابر تاریخی كه برای گرفتن تست از من اعلام شده بود به رادیو رفتم، در آن‌جا می‌بایست نزد هیئت داوران امتحان می‌دادم، 160 قارى دیدم، آن‌ها به من گفتند: تو نگهبان هستى؟ ( من لباس سربازى به تن داشتم) من گفتم من هم همراه شما هستم و براى امتحان آمده‌ام، آن‌ها تعجب كردند و بعضى از آن‌ها نیز براى من آرزوى موفقیت كردند. غلوش درباره چگونگی گرفتن امتحان قرائت برای ورود به رادیو این‌گونه می‌گوید: هیئت داوران از دو قسمت تشكیل می‌شد، قسمتى براى صوت و دیگری براى قرائت قرآن، آن‌ها به من گفتند از این قسمت بخوان «من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزى الا مثلها و هم لا یظلمون»، من نیز به لطف خدا موفق شدم آیاتی را كه به من داده شده بود به‌خوبی تلاوت كنم، اعضاء هیئت برایم درود فرستادند و مرا به محافظت از صدایم توصیه‌ كردند.

استاد غلوش خاطره خود در پیوستن به رادیو را این‌گونه خاتمه می‌دهد: از مدت سربازى‌ام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهى پایان خدمت بودم و قبل از دو یا سه ماه انتظار معلوم شدن نتیجه را نداشتم، پس از گرفتن گواهى پایان خدمت به روستای برما برگشتم و با چیزى كه انتظار نداشتم مواجه شدم، اهل روستا استقبال غیر منتظره‌اى از من كرده بودند، به آن‌ها گفتم قضیه چیست؟ گفتند: مگر این خبر را نشنیده‌اى؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تیتر درشت در همه روزنامه‌ها درج شده است، آن‌ها مرا گروهبان قارى خطاب می‌كردند.

استاد راغب بیش از 30 سال متوالى براى قرائت كتاب روح‌بخش الهی به كشورهاى مختلف جهان از جمله كشورهای حاشیه خلیج فارس و به ویژه امارات و كویت و نیز جمهوری اسلامی ایران سفر كرد و به این نكته ایمان داشت كه این مأموریت و رسالت سنگینى است كه به‌ نحو شایسته باید آن را ادا كرد. به درستی كه باید استاد راغب مصطفی غلوش را احیاگر فنون استاد مصطفی اسماعیل در تلاوت قرآن كریم دانست، وی با بهره‌گیری از سبك استاد مصطفی اسماعیل توانست سبكی زیبا و منحصر به فرد برای خود برگزیند، سبكی كه البته با تمام ظرافت‌های خود در بین قاریان جوان ما تا حدودی ناشناخته است.

غلوش البته به مانند قاریان متأخر كشور مصر علاقه‌ای به مبسوط‌ خوانی مقام بیات در ابتدای تلاوت ندارد، وی پس از خواندن چند فراز ابتدایی در مقام بیات به مقام رست منتقل می‌شود و پس از اجرای آن مقام آن‌گاه اسكلت تلاوت خود را پی‌ریزی می‌كند.

تلاوت سوره احزاب این استاد كه در ایران با زیبایی هرچه تمام‌تر اجرا شده است را می‌توان به عنوان نماد و سمبل تلاوت‌ها و نماینگر سبك وی در تلاوت قرآن دانست، تلاوتی كه در آن مقام صبا را با ظرافت فنی خاصی اجرا می‌كند. غلوش از صدایی بم و با طنین بسیار زیبا برخوردار است و در تلاوت‌های خود حتی تا دو اكتاو صوتی را به اجرا می‌گذارد، پرده توسط صدای این استاد فوق‌العاده زیباست و به طور معمول حالت طرب‌گونه‌ای را در دل‌های مخاطب بوجود می‌آورد كه البته این معلول تحریرپذیری صدای استاد در این پرده است

و سرانجام این استاد گرانقدر در ۱۵ بهمن ماه ۱۳۹۴ دار فانی را وداع فرمودند.
خوشا به سعادت ایشان.
سجاد رضازاده بازدید : 76 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

زندگینامه استاد مصطفی اسماعیل

اکبرالقراء استاد مصطفی اسماعیل از مشاهیر و نوابغ علم قرائت قرآن در جهان اسلام است که کلام خدا را با آهنگی بسیار لطیف و دلنشین و با الحانی منطبق با معانی و مفاهیم الهی تلاوت می کند . وی استادی است بی بدیل که در فن قرائت سبکی بسیار ممتاز دارد . مردی است که تمامی قاریان جهان در آستان پر از معنویتش سر تعظیم فرود می آورند و همه به او عشق می ورزند .

به راستی که تلاوت شیوا و ممتاز قاری برجسته ای چون مرحوم استاد مصطفی اسماعیل که توأم با دلپذیر ترین نغمات آسمانی و کلام روح بخش آیات الهی می باشد جان را طراوت و آرامش می بخشد و اینچنین است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم می فرمایند «صدای نیکو زینتی است برای قراء». قاریان مبرز و اهل فن بر این عقیده اند که صوت محزون مرحوم استاد مصطفی اسماعیل دارای صفا و پختگی و جذبه ای روحانیست که به دلهای مستمعین می‌نشیند و از گیرایی خاصی برخوردار است .

مصطفی را ، نه تنها قرائت او بلکه تواضع و جوانمردی اش دوست داشتنی می کند . وقتی سوره احزاب را می خواند مردم چنان فریاد به تحسین اومی گشایند که مجلس به خود می لرزد و وقتی در اثنای قرائت با تواضع و افتادگی از مردم اجازه پایان قرائت خود را می خواهد ، آن ها به او اصرار می ورزند و از او ادامه قرائت را التماس می کنند . او نیز می خواند و آنگاه یکی از قرائت های استثنایی تاریخ را می آفریند و سوره الحاقه را چنان می خواند که مستمعین را هوش از سر به در می شود . تلاوتهای مرحوم استاد مصطفی اسماعیل تا اعماق جان انسان رسوخ نموده و مستمع را به اندیشیدن در آیات الهی قرآن و پند و عبرت گرفتن از کلام پروردگار متعال ترغیب می‌کند . بجاست در این زمینه به سخنان حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی که در جمع قاریان و کارکنان رادیو قران ، ایراد فرموده اند توجه کنید :

«هنر قاری قران این است که هرچه بیشتر معانی قران را در ذهن مستمع مجسم بکند ؛ به این نکته توجه کنید : اینکه میبیند یک تلاوت گری یکدفعه گل میکند و اهل نظر و اهل بصیرت او را قبول میکنند بی جهت نیست یک علتی دارد . شیخ مصطفی اسماعیل یا عبدالفتاح و اساتیدی از این قبیل کسانی هستند که وقتی قرآن می خوانند شما می‌بینید مفاهیم قران در ذهنشان مجسم است ؛ احساس می کنید او دارد مفاهیم را به شما میدهد نه حرف را ؛ علت (شهرتشان) اینها هست لذاست که اینها در همان منطقه خودشان هم معروف می شوند و دیگران و شاگردهایشان مقلد اینها می شوند . و شما نگاه کنید بین این قراء بزرگ ؛ مثلا شیخ مصطفی اسماعیل که من دقت کردم و شاید دیگران هم همین طور باشند من ندیدم جایی در وقف مطلق مصطفی اسماعیل نایستد ؛ معمولا می ایستد ؛ شما هم بایستید ؛ این ایستادن صدا را زیباتر و دلنشین تر می کند و هم معنی ؛ این هم یک نکته بود » .

شیوه ای را که مرحوم مصطفی اسماعیل در علم قراءات مبتکر آن بوده است شاهکاری برجسته است که در آن قاری قرآن همزمان با تلاوت و بیان علم تجوید قادر است تا مفاهیم آیات الهی را به مستمعین برساند و تجسم عینی مفاهیم عمیق قرآنی را ایجاد نماید و اینچنین است که جوهر و بطن قرآن کریم در لحن زیبای قاری گرانقدر و ارجمندی چون مرحوم استاد مصطفی اسماعیل می درخشد . مرحوم استاد به کلیه قراءات سبعه و راویان قراء تسلط و چیرگی خاصی داشت و با قرائت گوناگون قرآن کریم را تلاوت می نمود ، اما اکثراً به قرائت ورش مصری به تلاوت آیات مبادرت می ورزید .همچنین او به تمامی مقامات و الحان قرآنی مهارت و استادی وافری داشت بطوری که اهل فن او را یگانه مقری قرآن می دانند .

مصطفی در ناحیه طنطا از کشور مصر متولد گردید و تحت آموزش اولیه استاد سید البدوی قرائت قرآن را فرا گرفته ، سپس در ناحیه طنطا در مؤسسه الاحمدی به همراه شیخ خلیل الحصری در محضر شیخ «ابراهیم سلّام» که از بزرگترین اساتید آن زمان بود به تحصیل علوم عالی قرائت پرداخت . زمانی که مصطفی برای اولین بار به شهر قاهره مسافرت کرد ، در ملاقات با شیخ محمد رفعت قرائت قرآن نمود ، آنگاه امام القرّاء دستانش را در میان گرفته ، آینده ای درخشان را به او نوید داد . او که یک نابینا بود با چشم بصیرت مصطفی را به خوبی شناخت و زیبایی کار او را در اعماق وجود خویش احساس کرد .

مصطفی یکی از اساتید مسلم علم قرائت است ، استادی که با آشنایی با نغمات و مقامات موسیقی و علم تجوید ، بهترین و بالاترین قرائت ها را آفریده است . او می گوید : « طریقه تجوید و صوت قرآن کریم بر پایه حدود 18 مقام استوار است که برخی از آنان عبارت اند از : بیات و مشتقات آن... صبا ، شور ، حجاز ، رست ، سه گاه ، عجم ، مرمل ، نهاوند ، عشاق و ... » از نظر مصطفی یک قاری قرآن که دارای صوتی زیباست ناگزیر است که با موسیقی آشنا باشد و نیز وقف و ابتدا را باید بداند ، اما این همه در شرایطی است که قاری به اصول تلاوت خللی وارد نساخته و حق آیات را ادا کند . صوت خوش در آیات و احادیث نیز پسندیده است و همواره مورد تایید بوده است . آنجا که حضرت رسول (ص) فرمودند : « قرآن را با صوت زیبا ، نیکو بخوانید » و همچنین می فرمایند : « آن کس که قرآن را با تَغَنّی و آهنگ قرائت نکند از ما نیست ». همه می دانند مقصود از غنا و آهنگ در اینجا صوت نیکوست . صوتی که حق تلاوت را آن چنان که مورد رضای خداست فراهم می سازد .

مرحوم استاد حصری درباره صوت استاد مصطفی اسماعیل می گوید « او از جمله قاریان ممتازی است که در بیان الحان قرآنی تسلط و استادی خاصی داشت.

از نظر مصطفی یک قاری قرآن بزرگترین و بهترین سفیر برای اسلام و کشور خود می باشد . وی در این راستا عنوان می کند که در سفری که در سال 1352 به ترکیه داشته است استقبال زیادی از سوی مردم و مقامات کشوری صورت گرفت ، تا آنجا که نخست وزیر ترکیه خود شخصاً به استقبال و دیدار با وی آمدند و به همراه وزیر فرهنگ به مدت نیم ساعت با وی به گفتگو نشستند ، پس از آن قرآنی را که حروف آن با آب طلا نوشته شده بود ، به او هدیه کردند . و نیز طی مسافرت هایی که به لبنان داشت از سال 1353 به مدت 3 سال در ایام ماه مبارک رمضان به تلاوت قرآن در این کشور پرداخت ؛ در اینجا نیز به او نشان درجه یک کشور را اعطا کردند . شیخ مصطفی اسماعیل به کشورهای بسیار زیادی در اقصی نقاط جهان مسافرت کرده است . وی می گوید : « یک قاری قرآن در قلوب مسلمین جهان جایگاه ویژه ای دارد . مردم از او استقبالی شایسته شخصیت او به عمل می آورند ، حتی از زمانی که قدم در فرودگاه آن دیار می گذارد ، روزنامه ها و مجلات پیرامون تاریخ زندگی او و تاریخ کشورش ، مقالات بسیار می‌نویسند و رادیو و تلویزیون نیز در این رابطه به پخش برنامه هایی اهتمام می ورزند ».

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای به تلاوت های مصطفی اسماعیل علاقه وافری دارند . ایشان می فرمایند : « علّت شهرت این قاری این است که به هنگام تلاوت مفاهیم و مضامین را در ذهن مجسم می کند...»

آری استاد مصطفی ، از اساتید برجسته ای است که چون تلاوت می کند ، هر جا که شنونده ای باشد بی اختیار به تحسین و تشویق او لب می گشاید . آنگاه که لفظ (ماءِ) را تلاوت می کند ، چنان می خواند که مستمع آب را در مقابل دیدگان مجسم می کند . این حالت در تمامی کلمات و آیات مشهود است .

از مشهورترین اماکنی که استاد در آن مکان ها به تلاوت قرآن پرداخته است ، مسجد جامع اموی ، جامع کبیر در لبنان ، مسجد امام حسین (ع) در عراق ، مسجدالاقصی ، مسجدالحرام و مسجد جامع کبیر در پاریس را می توان نام برد .

این اساتید بزرگ علم قرائت قرآن علاوه بر تلاوت های مجلسی ، تمامی قرآن کریم را نیز به شیوه ی تحقیق و ترتیل قرائت کرده است که در اکثر کشورها ، شیفتگان کلام الهی ، به تلاوت های زیبای او گوش جان سپرده ، از آن بهره ها می گیرند و قاریان بسیار با استماع تلاوت هایش دراین راه به مراتب اعلی در قرائت قرآن رسیده اند . تلاوت های این استاد مسلم علم قرائت همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران به سمع دوستداران تلاوتهای ایشان می رسد .

سرانجام شیخ مصطفی اسماعیل پس از عمری پربار ، در حالی که شیفتگان بیشماری از تلاوت های دلنشین خویش برجای گذارده بود ؛ در سال 1359 ه.ش. در شهر قاهره به سوی معبود شتافت و بدین سان جهان اسلام در غم از دست دادن نابغه ای - که سراسر جهان به عظمتش معترف بود - سوگوار گردید . فردی که با صوت و لحن دلنشین اش توانست بسیاری را فراسوی دین مبین اسلام رهنمون سازد . همانگونه که خود بارها گفته بود : یک قاری قرآن بزرگترین سفیر قرآن عزیز است .

سجاد رضازاده بازدید : 73 یکشنبه 16 اسفند 1394 نظرات (0)

 به نام آفریننده جان

متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یک مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، که به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است  .

من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت که حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 کیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمد.

در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می کردم که یک قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می کردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند  .

شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری که در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه  تلاوت داشت. و ما سه کیلومتر راه را پیاده طی می کردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شرکت می کردیم . من در مکتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ کردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.

من به پدرم گفتم که می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق کرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل کردند.

پدرم می خواست مرا به " طنطا" که ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال کردند، که من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می کرد که من علاقمند هستم و توانایی دارم که قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می کرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می کرد.

من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم . 

ما علاوه بر حفظ قرآن، در کتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.

گرچه در مصر دانشکده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مکتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق  شده اند تا مکتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.

البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص کسانی است که قرآن را حفظ کرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشکده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور کلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.

من تمام وقت خود را صرف قرآن کرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از کشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.

هنگامی که 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم.  به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یکی از علما که مرا می شناخت از من درخواست کرد که ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم که ده دقیقه قرآن بخوانم اما یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند که باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می کردم .

 

روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند که البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل کجا هستی"؟

گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."

به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا کنی؟"

گفتم:" من در صعید مشهور هستم."

گفتند:" به جای آن که در یک منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می کنی."

گفتم که باید با دیگران و از جمله پدر مشورت کنم.

به من گفتند: لازم نیست، توکل بر خدا کن و به رادیو بیا. من نیز چون حس کردم که پیشرفتی برای من  در این کار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و کتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این که متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریک گفت و وعده داد که اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص کند.

از آن پس هر یک ماه یا هر یک ماه و نیم یک بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو که در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.

 

در سال 52 بود که به حج مشرف شدم و برای اولین بار بود که در همین کشور تلاوت قرآن من روی نوار ضبط شد. البته در تلاوت از برخی قاریان از جمله شیخ مصطفی اسماعیل، مرحوم شیخ شعشاعی و شیخ رفعت نیز تاثیر داشته ام . این یک قاعده است که هرگاه  قرآن از دل خوانده شود، بر دل هم می نشیند و در خود خواننده هم تأثیر می گذارد. من روش خاصی در قرائت قرآن داشتم که از کسی هم اکتساب نکرده بودم. که البته شنیده ام این روش، هم اکنون در مصر، و در سایر کشورها، حتی در مالزی و اندونزی و جاهای دیگر دارای مقلدان فراوانی شده است. من خوشحالم که کسی از روش من تقلید می کند ولی در عین حال تقلید را تشویق و تأیید نمی کنم، چون عمر تقلید کوتاه است.

و  شخص تقلید کننده از تقلید سایر قاریان خسته خواهد شد.  لازم است انسان برای آن که بتواند کار قرائت قرآن را ادامه بدهد، شیوه ای برای خود انتخاب کند. 

از طرف دیگر صدا، یک موهبت است و میکروفون، تنها ابزاری است که صدا را نیرومند می کند و آن را به جاهای دور دست و به گوش شنوندگان بیشتر می رساند، اما صدا باز هم فی نفسه باید زیبا باشد و دارای ارزش خاص خودش.

قاری قرآن می تواند هم داخل یک استودیو به تلاوت بپردازد هم در برابر شنوندگان. بعضی اوقات که انسان دچار حالت معنوی خاصی می شود ممکن است که یک ساعتی، ساعت تجلی باشد. گاهی اوقات انسان منسجم است. در آن ساعات، فیوضات الهی وجود دارد. در این اوقات ممکن است در استودیو بخواند و بهتر از هنگامی که مردم حضور دارند، بشود. در بعضی اوقات برعکس، حضور مردم برای او بهتر است. بنابراین، بستگی به حالت قاری دارد. ساعاتی وجود دارد که همراه با معنویت است: فرشتگان نازل می شوند و همراه با فیوضات الهی است، گاهی انسان در مسجد تلاوت می کند و احساس می کند که یک فضای نورانی بر آنجا حاکم است. من خودم یک بار در روضه شریف نبوی قرآن می خواندم، اصلاً  احساس خستگی نکردم.

در آن زمان، مرحوم ملک محمد پنجم، پادشاه مغرب بود و من در آن سفر همراه او بودم. بعد از پایان قرائت قرآن، احمد بنّانی که از مقامات بلندپایه دربار مغرب بود، آمد و گفت: اعلیحضرت پادشاه از شما می خواهد که به مغرب بیایید و در آنجا اقامت دائمی داشته باشید و هر چه بخواهید برایتان فراهم می کنند.

 

من در آنجا سوره مزمل را تلاوت می کردم و حالت عجیبی داشتم. گویا در بهشت قرآن می خواندم. به یاد حدیث پیامبر بودم که فرمود:" بین محراب و منبر من بوستانی از باغ های بهشت است."

این مسئله را انسان باید به خدا بسپارد، بعضی اوقات هست که انسان به آن توجه ندارد و می فهمد که فیوضات الهی و معنویت عجیبی در آنجا به داد او می رسد و بعضی اوقات تصمیم می گیرد که به بهترین وجه بخواند اما بر خلاف تصورش، موفق نمی شود.

 قرائت قرآن در روزها و شب های ماه رمضان، دارای حالات دیگری است.

 

رمضان، دارای زیبایی خاصی است. قرآن در ماه رمضان نازل شده و در آن ماه همواره قرائت می گردد، لذا انسان از قرائت قرآن در ماه رمضان بیشتر لذت می برد تا در اوقات دیگر. البته تحسین قاری، توسط شنوندگان هم موثر است که البته من الفاظی را که خارج از حد باشد نمی پسندم.

"الله الله" گفتن با صدای ملایم مقبول است و اشکالی ندارد، اما صداهایی که بیش از حدّ باشد و همچنین در جای خود به کار نرود، شایسته نیست. مثلاً تحسین در بعضی آیات خوب است. اما تحسین در آیاتی که مربوط به عذاب است خیلی خوب نیست.

در آیاتی که ذکر بهشت و نعمتی می شود، تحسین خوب است اما در بعضی جاها حتی معنای آیه قرآنی را نمی فهمند و فریاد می کشند: الله . این از نظر من تحسین نیست. علاوه بر این، من هرگز بلندتر بودن صدای شنوندگان را نسبت به قاری درست نمی دانم و یک محفل آرام را برای قرائت قرآن بهتر می دانم. اگر آرامش باشد بهتر از سر و صداست.

نحوه قرائت قرآن را، هم به صورت ترتیل، هم به صورت تحقیق می پسندم. بعضی ها ترتیل را و برخی دیگر تحقیق را می پسندند و این به عهده انسان است که گوش دادن به کدام طریق را بپسندند.

فرق بین آن دو در اینست که:

ترتیل، قرائت سریع است، یعنی به حَدی که آهنگین نیست.

تحقیق، قرائت آهنگین است که با صدای خوش و زیبا خوانده می شود.

گفته می شود که قرائت دارای نت و آهنگ است و نزدیک به موسیقی است. ولی باید گفت که: خود صدای خوش فی نفسه موسیقی است.

می گویند ابن مسعود در محضر پیامبر قرآن می خواند و پیامبر همواره به او می فرمود: ابن مسعود! برای ما قرآن بخوان. اما در عین حال علاقه داشت که از دیگران هم قرآن را بشنود.

اصولاً قرآن اگر با صدای نه چندان خوشی هم خوانده شود، فی نفسه باز هم دوست داشتنی است.

 

سفرهای استاد

 من به همه کشورهای عربی سفر نموده ام؛ عرسبتان سعودی (1952)، لبنان، سوریه، مسجدالأقصی، که من دو سال ماه مبارک رمضان در آنجا بوده ام، عراق، قطر، سودان، پاکستان، هند، سنگال، مالزی و اوگاندا.

در مورد کشورهای عربی، سفر به مسجدالأقصی و احیای ماه مبارک رمضان را در آنجا هیچ گاه فراموش نمی کنم. که حدودا  در سال 1963 بود. تلاوت در آنجا و مسجد الأقصی بعد از نماز عصر بود. من دوست داشتم بعد از نماز عشا باشد. گفتند: نه، اینجا مردم از روستاها به شهر می آیند تا مایحتاج خود را تهیه کنند و نماز عصر را در مسجدالأقصی برگزار می کنند و این، تنها زمانی است که تعداد زیادی از مردم جمع می شوند. و گفتند شب هم می توان مجدداً آن را پخش کرد. بدین ترتیب بود که بعد از نماز عصر به مدت تقریباً نیم ساعت یا بیشتر قرآن می خواندیم و شب هم ساعت 9 پخش می شد.

یکی از روزها به وزیر تبلیغات پیشنهاد کردم که در شب 27 ماه مبارک رمضان، کشورهای عربی هم ملحق شوند و تلاوت قرآن در مسجدالأقصی، در آن کشورها هم پخش شود. در آن شب در اکثر کشورهای عربی، قرآن از رادیوها پخش شد و واقعاً شب پربرکتی بود، تلاوت موفقی بود و جمعیت فراوانی جمع شده بود.

یک بار هم سفری به پاکستان داشتم. کسی مرا دعوت کرده بود و میهمان جمعیتی به نام" جمعیت إقرأ" بودم. 9 روز در مراکز پاکستان بودم. هر شب در یکی از شهرها و استان های پاکستان به تلاوت قرآن مشغول بودم. در هر شهر قرآن می خواندیم و با قطار باز می گشتیم. یعنی در همان قطار استراحت می کردیم و غذا می خوردیم و به سفر خود ادامه می دادیم. 9 روز گذشت تا دوباره به کراچی برگشتم. این سفر هم از سفرهای فراموش نشدنی بود. در حقیقت مردم پاکستان خیلی متدین هستند و در مراسم آنها صدها هزار نفر حضور پیدا می کنند. در داخل شهرها همه وسایل نقلیه، مسلمین را برای استماع قرائت قرآن به مقصد می رسانند. 

احساس می کردیم که یک حرکت غیرعادی وجود دارد، به خصوص هنگامی که مجلس قرائت قرآن برگزار می شد. و این خودش خیلی مهم است. در آنجا مساجد ظرفیت این جمعیت کثیر را ندارند و لذا آنها دوست دارند در میادین به تلاوت قرآن گوش دهند.

وقتی می خواهند از کسی تجلیل کنند فریاد می زنند: "زنده باد، زنده باد" که نمی دانم برای تجلیل و تکریم است یا درود و سلام. در هر حال آنها دوست دارند که این جمله را تکرار کنند.

در طول مسافرت هایم به آفریقای جنوبی هم رفتم و به ژوهانسبورگ و دماغه امیدنیک. در آنجا مسلمین فراوانی هستند. خیلی سخت بود چون مسلمین در آنجا اجتماعشان ممنوع است ولی مسلمین آنجا تلاش کردند و از دولت اجازه گرفتند و من رفتم. دو بار هم رفتم. به دماغه امیدنیک هم رفتم.

در ژوهانسبورگ متأسفانه نژادپرستی هم وجود دارد. به من گفتند: چند آیه تلاوت کنید، و من آیه:" یا ایها الناس إنا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا..." را تا آخر خواندم. البته آنها معنی این آیات را نمی دانستند. این آیات بیان می کند که میان عرب و عجم، سیاه و سفید تفاوتی وجود ندارد.

من به 14 ایالت از ایالات آمریکا که در آنها مراکز مسلمین وجود داشت سفر کرده ام که تعداد زیادی از مسلمین در این مراکز هستند. از تفضل خدا، در همه کشورها موفق بودم . در لوس آنجلس 6 نفر پس از شنیدن تلاوت قرآن کریم اسلام آوردند؛ در اوگاندا 92 نفر. در آنجا دو مجلس داشتم: در یکی 72 نفر از آنها و بقیه در مجلس دوم اسلام آوردند. حتی یک خانم گوینده تلویزیون همراه من بود که در آخرین روز خواست دستم را ببوسد و من متأثر شدم ولی نپذیرفتم . او تقاضا کرد به حج برود. به اوگاندائی ها گفتم اگر اجازه بدهید، بگذارید این خانم امسال به مسافرت حج برود. پس از آن، خواست که نامش را تغییر دهد،  من نام" آمنه" را برایش انتخاب کردم.

در این سفرها، نه تنها در کشورهای اسلامی و عربی مسلمین نسبت به مسائل قرائت قرآن کریم توجه نشان می دادند؛ بلکه حتی بیگانگان از شنیدن قرآن لذت می بردند و گاه اسلام می آورند. وظیفه ما در برابر این حالت، اعزام هیئت های قاریان قرآن و اشخاص اهل عمل هم است.

من در ماه مبارک رمضان، فقط در کشورهای عربی بودم و سفرهایم به سایر کشورها به مناسبت میلاد پیامبر یا سایر مناسبت ها بوده و ماه مبارک رمضان را در کشورهای غیرعربی نبوده ام.

من درهمه اوقات دوست دارم قرآن را تلاوت کنم و در طول روز هرگز از آن بی نیاز نمی شوم. چون با آن انس گرفته ام و به آن عشق می ورزم. قرآن نگهدار من و همه چیز من است. ساعاتی که صفا و معنویت بر آن حاکم است در قبل از سپیده دم بر من رخ می دهد. " إن قرآن الفجر کان مشهوداً".

در طول روز، حدود یک ساعت و نیم و قبل از طلوع فجر نیز حدود یک ساعت و نیم قرآن می خوانم . به فضل الهی عادت دارم یک ساعت قبل از طلوع فجر از خواب برخیزم و در حد توان نماز بخوانم و قرآن بخوانم و بعد هم استراحت کنم.

انسان باید همواره قرآن بخواند. اگر او قرآن را رها کند، قرآن هم رهایش می کند. اما اگر انسان عادت کند که همیشه قرآن را تلاوت کند، هرگز فراموش نمی کند. من حتی جای آیات را می دانم چون از نسخه معینی استفاده می کنم که اول و آخر آیه و جای آنها در اول و آخر سطور مشخص است. یعنی یک نسخه مشخصی دارم که در هر صفحه، 15 سطر است و عادت کرده ام که از روی آن، قرآن را حفظ کنم. در غیر این صورت انسان دچار سردرگمی می شود. یعنی اگر نسخه او غیر از نسخه ای باشد که از روی آن حفظ کرده است و جای آیات را نداند، دچار مشکل می شود.

در برخی کشورها، مسابقاتی میان قاریان و حافظان قرآن برگزار می شود که این مسابقات به حفظ قرآن کمک می کند. حتی در مصر در مورد سربازی مقرراتی حاکم است که دیپلمه ها دو سال به خدمت اعزام می شوند ولی کسانی که دارای لیسانس یا مدارک دانشگاهی هستند، یک سال به خدمت نظام وظیفه اعزام می شوند. و حافظان قرآن هم مانند دارندگان دانشنامه ها با آنها رفتار می شود. و این کار افراد را به حفظ قرآن تشویق می کند چون آنها را در حد دارندگان دانشنامه ها به حساب می آورند.

البته مهمترین مسئله در حفظ این است که انسان، قرآن را با توجه به احکام خاصش حفظ کند و این احکام در متون خاصی آمده است که انسان می تواند آنها را فرا بگیرد و قرآن را با احکامش و به شکل صحیحش بیاموزد.

 

یک خواب عجیب

ماجراى خوابى که فرزند استاد درباره پدر بعد از وفاتش دیده قابل تامل است، شایان ذکر است که محبت و عشق مصری ها به حضرت على علیه‏السلام، و خاندان اهل‏ بیت علیهم‏السلام، با وجود سنى ‏مذهب ‏بودن‏ مصریان مشهوراست.

نقل مى‏کنند که: فرزند استاد عبدالباسط چندین بار پدر را در خواب مى‏بیند در حالى که از وى مى‏خواهد به شهر نجف برود و تذکره ولایت امیرالمؤمنین على علیه‏السلام، را براى او از مراجع آن شهر تهیه کند. پسر در عالم خواب از او مى‏پرسد که چه نیازى به این تذکره دارد و او در جواب مى‏گوید: قرآن مرا از رفتن به جهنم حفظ کرد. از این بابت نگران پدرت نباش، اما براى گذشتن از پل صراط و ورود به بهشت در حالى که در آستانه آن قرار گرفته‏ام یک چیز کم دارم و آن تذکره ولایت على علیه‏السلام است. برو و آن را برایم تهیه کن.

فرزند استاد براى اجراى ماموریت پدر راهى نجف، مدفن امام على علیه‏السلام، مى‏شود. هفته ‏نامه عراقى « بدر» چاپ قم در تاریخ 27 رمضان سال 1418 برابر با 26 ژانویه 1999 در مقاله‏اى به قلم « لعیبى‏» با عنوان « پدرت را نجات بده‏» این ماجرا را به نقل از برخى خطباى عراقى از جمله خطیب معروف « سید عادل‏العلوى‏» بازگو کرده است.

 

www.tebyan .net 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما سطح قرآن (از لحاظ اهميت و قرائت) در روستاى ايوريق را در چه حدى ميدانيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 43
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 184
  • بازدید ماه : 961
  • بازدید سال : 6,188
  • بازدید کلی : 50,210